دوشنبه 29 اسفند 90
سلام عزیزم.. حالت چطوره؟ خوبی؟ فکر نکنی من مامانم.. داداشتم؛ صادق. برای اولین بار دارم تو وبلاگ تو و مامان می نویسم. داداش خوبم،الان نزدیک به 7ماه داری. بعضی از کاراها رو واسه اومدنت انجام دادیم و بعضی خریدها رو هم کردیم.. خیلی دلم برات تنگ میشه عزیزم.. فردا عیده، خیلی خیلی خیلی مبارکت باشه.. انشاالله سال خوب و پربرکتی پیش رو داشته باشیم.. ما برای لحظه ی سال تحویل (ساعت 27-44-8) میریم خونهی مادرجان و اونجاعید رو جشن می گیریم.. دایی رضا امروز صبح زنگ زد و گفت امشب بیاین اینجا واسه مراسم آتیش بازی و ترقه و فشفشه و ... ولی چون باباجون امشب دیر میاد خونه، گفتیم که متاسفانه نمیشه بیایم. سل...
نویسنده :
مامان
17:31